«حباب هوش مصنوعی: نوآوری، هیجان و خطر فروپاشی»
هر دورهای از تاریخ فناوری با موجی از امید، سرمایهگذاری و هیجان همراه بوده است. در دههٔ ۱۹۹۰، اینترنت و شرکتهای داتکام وعده دادند که اقتصاد جهانی را دگرگون خواهند کرد. سرمایهگذاران میلیاردها دلار به این حوزه سرازیر کردند، اما بسیاری از شرکتها که تنها یک نام پرزرقوبرق داشتند و هیچ مدل درآمدی مشخصی ارائه نمیدادند، در مدت کوتاهی فروپاشیدند. در دههٔ ۲۰۱۰، رمزارزها و بلاکچین بهعنوان «انقلاب مالی» معرفی شدند، اما آنها نیز پس از یک دورهٔ رونق شدید، با سقوط ارزش و رسواییهای مالی مواجه شدند. امروز، هوش مصنوعی در مرکز توجه قرار گرفته است. میلیاردها دلار سرمایه به این حوزه وارد شده، شرکتهای بزرگ فناوری رقابت شدیدی برای توسعهٔ مدلهای زبانی و سامانههای هوشمند آغاز کردهاند، و رسانهها هر روز از آیندهای مینویسند که در آن ماشینها جایگزین بسیاری از فعالیتهای انسانی خواهند شد. اما پرسش اصلی این است: آیا ما شاهد یک تحول واقعی هستیم یا در حال تجربهٔ یک حباب دیگر که دیر یا زود خواهد ترکید؟
از سال ۲۰۲۲ به این سو، سرمایهگذاری در حوزهٔ هوش مصنوعی به سطحی بیسابقه رسیده است. شرکتهای بزرگی مانند مایکروسافت، گوگل، آمازون و متا میلیاردها دلار برای توسعهٔ مدلهای زبانی بزرگ و خدمات ابری مبتنی بر هوش مصنوعی اختصاص دادهاند. استارتاپهایی که تنها یک نمونهٔ اولیه یا حتی یک ایدهٔ خام داشتند، توانستهاند صدها میلیون دلار جذب کنند. ارزشگذاری این شرکتها اغلب هیچ تناسبی با درآمد واقعی یا سودآوری آنها ندارد. در بازار سهام نیز، شرکتهایی که خود را «پیشگام هوش مصنوعی» معرفی کردهاند، با جهشهای چشمگیر ارزش مواجه شدهاند. انویدیا، سازندهٔ تراشههای مورد نیاز برای آموزش مدلهای هوش مصنوعی، برای مدتی به یکی از باارزشترین شرکتهای جهان بدل شد. حتی شرکتهایی که ارتباط مستقیمی با این حوزه ندارند، صرفاً با افزودن واژهٔ «AI» به معرفی خود، شاهد افزایش قیمت سهامشان بودهاند. این نشانهها برای بسیاری از تحلیلگران یادآور دوران داتکام است.
وقتی به دقت به وضعیت کنونی نگاه میکنیم، چند علامت هشداردهنده آشکار میشود. نخست، ارزشگذاریهای بیشازحد استارتاپها که اغلب هیچ درآمد پایداری ندارند. دوم، وعدههای اغراقآمیز دربارهٔ جایگزینی کامل صنایع توسط هوش مصنوعی، بدون توجه به محدودیتهای فنی و هزینههای سنگین. سوم، ورود سرمایههای سفتهبازانه که بیشتر بر پایهٔ ترس از عقبماندن است تا تحلیل منطقی. چهارم، ظرفیتسازی عظیم در حوزهٔ تراشه و خدمات ابری که بیشتر بر اساس انتظار آینده است تا تقاضای واقعی مصرفکنندگان. این نشانهها همان الگوهایی هستند که در حبابهای گذشته نیز دیدهایم.
با این حال، همهٔ کارشناسان با تعبیر «حباب» موافق نیستند. برخی معتقدند که برخلاف داتکام، هوش مصنوعی همین حالا کاربردهای ملموس و واقعی دارد. از چتباتها و ابزارهای ترجمه گرفته تا تصویربرداری پزشکی، کشف تقلب در تراکنشهای مالی، و بهینهسازی زنجیرهٔ تأمین، همه نمونههایی هستند که نشان میدهند این فناوری تنها یک وعدهٔ توخالی نیست. حتی اگر بسیاری از استارتاپها شکست بخورند، زیرساختی که اکنون ساخته میشود ــ از تراشههای پیشرفته تا پلتفرمهای ابری ــ باقی خواهد ماند و ارزشمند خواهند بود. همانطور که اینترنت پس از ترکیدن حباب داتکام به ستون فقرات اقتصاد جهانی بدل شد، هوش مصنوعی نیز میتواند پس از یک اصلاح دردناک، بهتدریج در همهٔ بخشها نفوذ کند.
یکی از ابعاد کمتر دیدهشدهٔ رونق هوش مصنوعی، ساختار هزینهٔ آن است. آموزش مدلهای زبانی بزرگ به توان محاسباتی عظیم نیاز دارد و مصرف برق و آب مراکز داده را بهشدت بالا میبرد. اجرای این مدلها در مقیاس وسیع نیز پرهزینه است، در حالی که مسیر درآمدزایی هنوز روشن نیست. چتباتها میلیونها کاربر جذب کردهاند، اما تبدیل این استفاده به درآمد پایدار دشوار است. مدلهای اشتراکی محدودیت دارند، تبلیغات در این فضا هنوز آزمایش نشده و پذیرش سازمانی کندتر از انتظار پیش میرود. اگر درآمدها نتوانند با هزینهها همگام شوند، بسیاری از شرکتهای هوش مصنوعی با فشار مالی روبهرو خواهند شد و احتمالاً موجی از ادغام یا ورشکستگی رخ خواهد داد.
فراتر از اقتصاد، هوش مصنوعی با موجی از نگرانیهای اجتماعی و نظارتی مواجه است. از گسترش اطلاعات نادرست و سوگیری گرفته تا تهدید مشاغل و نقض حریم خصوصی، موضوعات حساسی در دستور کار دولتها قرار گرفته است. اتحادیهٔ اروپا، آمریکا و چین در حال تدوین مقرراتی هستند که میتواند هزینههای انطباق را بالا ببرد و سرعت توسعه را کاهش دهد. اعتماد عمومی نیز شکننده است. اگر سامانههای هوش مصنوعی مکرراً خطا کنند یا امنیت دادهها را به خطر بیندازند، اشتیاق کاربران به سرعت فروکش خواهد کرد.
برای درک بهتر وضعیت، باید به تجربهٔ مصرفکنندگان نیز نگاه کرد. در ایران، بسیاری از جوانان حرفهای از ابزارهای هوش مصنوعی برای ترجمه، طراحی یا کدنویسی استفاده میکنند. دانشجویان از چتباتها برای کمک در مطالعه بهره میبرند و برخی کسبوکارها به فکر استفاده از آن در خدمات مشتری هستند. اما همزمان، کاربران با مشکلاتی مانند پاسخهای نادرست، هزینههای بالای اشتراک یا پشتیبانی محدود از زبان فارسی مواجهاند. این فاصله میان وعده و واقعیت، نمونهای کوچک از وضعیت جهانی است: هیجان فراوان، اما همراه با محدودیتهای عملی. اگر این شکاف عمیقتر شود، تقاضا کاهش یافته و ارزشگذاریهای نجومی شرکتها زیر سؤال خواهد رفت.
حتی اگر حباب بترکد، همه به یک اندازه زیان نمیبینند. تأمینکنندگان زیرساخت مانند انویدیا، غولهای ابری و شرکتهای انرژی احتمالاً همچنان سود خواهند برد. اما استارتاپهای کوچک بدون مدل درآمدی روشن بیشترین آسیب را خواهند دید. سرمایهگذارانی که دیر وارد شدند و صرفاً بهدنبال موج بودند، بیشترین زیان را متحمل میشوند. برای نیروی کار، تصویر ترکیبی است: برخی مشاغل خودکار میشوند، اما فرصتهای جدیدی در توسعه، نظارت و تنظیمگری هوش مصنوعی ایجاد خواهد شد. این گذار میتواند برای اقتصادهای شکننده، چالشبرانگیز باشد.
تجربهٔ تاریخی نشان میدهد که حبابها کاملاً ویرانگر نیستند. تب راهآهن در قرن نوزدهم، رونق داتکام و جهش رمزارزها همگی زیرساختها و فناوریهایی بر جای گذاشتند که آینده را شکل دادند. حباب هوش مصنوعی نیز، حتی اگر فروبپاشد، احتمالاً پیشرفتهایی در محاسبات، علم داده و اتوماسیون به جا خواهد گذاشت که ماندگار خواهند بود. درست است که بسیاری از شرکتها از بین خواهند رفت، اما دانش، تجربه و زیرساخت باقی خواهد ماند و مسیر آینده را هموار خواهد کرد.
واقعیت ماجرا احتمالاً ترکیبی از دو روایت متضاد است. هوش مصنوعی امروز هم نشانههای یک حباب را دارد و هم ویژگیهای یک انقلاب فناورانه را. از یکسو ارزشگذاریهای نجومی، هیجان رسانهای و ورود سرمایههای سفتهبازانه یادآور دورههایی است که در نهایت با سقوط همراه شدند. بسیاری از استارتاپها که بدون مدل درآمدی روشن تنها بر موج تبلیغات سوار شدهاند، دیر یا زود از میدان خارج خواهند شد. از سوی دیگر، زیرساختی که اکنون در حال شکلگیری است، از تراشههای پیشرفته گرفته تا پلتفرمهای ابری و الگوریتمهای نوین، میراثی خواهد بود که حتی پس از ترکیدن احتمالی حباب نیز باقی میماند و مسیر آینده را تعیین میکند.
برای سیاستگذاران، سرمایهگذاران و حتی کاربران عادی، چالش اصلی این است که میان هیاهو و واقعیت تمایز بگذارند. باید ارزش واقعی فناوری را شناخت و در عین حال از دام سفتهبازی و وعدههای غیرواقعی پرهیز کرد. چه حباب بهسرعت بترکد و چه بهآرامی تخلیه شود، میراث آن بیتردید اقتصاد جهانی را برای دهههای آینده شکل خواهد داد. هوش مصنوعی میتواند همانند اینترنت پس از حباب داتکام، پس از یک دورهٔ اصلاح و بازنگری، به بخشی جداییناپذیر از زندگی و اقتصاد بدل شود.
به بیان دیگر، آیندهٔ هوش مصنوعی نه در انکار کامل آن است و نه در پذیرش بیچونوچرای هیجان کنونی. آینده در میانهٔ این دو قرار دارد: پذیرش ظرفیتهای واقعی همراه با احتیاط در برابر اغراقها. تنها با چنین نگاهی میتوان از فرصتهای این فناوری بهره برد و در عین حال از خطرات یک فروپاشی احتمالی در امان ماند.
